۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشت» ثبت شده است.
[متفرقه] چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۸ ب.ظ مهدی زبیدی ۱ نظر

به طور اتفاقی متوجه شدم امروز روز قلمه. طبق چیزی که توی ویکی پیدا نوشته شده، در این روز هوشنگ، پادشاه پیشدادی (نخستین سلسلهٔ پادشاهان در شاهنامه) نویسندگان رو گرد هم میاره و حضورشون رو گرامی میداره.و قلم، این اتفاق بشری، بنیه چه فرهنگ ها و نو آوری ها و روایت هایی بوده.

[حس های گاه و بی گاه] سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۴۴ ق.ظ مهدی زبیدی ۰ نظر

تا وقتی فریاد نزنی نمیفهمن داشتی چه چیزی رو تحمل میکردی. خفه شدن و خفه شدن، ترجیح افرادیه که دورتن، اینکه خفه شی و مهربون باشی

[اتفاقای روزانه] چهارشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۵۷ ق.ظ مهدی زبیدی ۰ نظر

این روزها جزو سخت ترین روز های زندگیمه. درحال تلاشی احمقانم برای پیشبرد زندگیم. هیچ کدوم از شرایط امروزم نه دست من بوده نه به انتخاب من ولی فشار فقط روی منه و من، و نمیدونم حرکت منطقی چیه. زمانی بود که به تصمیماتم مصمم بودم ولی الان تا سر کوچه هم که میخوام برم ده بار جیب هامو چک میکنم که چیزی رو جا ننداخته باشم، انقدر که نامطمئنم از خودم.

[حس های گاه و بی گاه] جمعه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۰۹ ب.ظ مهدی زبیدی ۰ نظر

تقریبا این حال و روز هر روز منه. میشینم پشت سیستم و برای آرزویی که دارم دست به کار میشم اما روحم خبر نداره که چی پیش میاد. سعی میکنم چیزایی رو یاد بگیرم که بتونم باهاشون کار ساختن پروژه هام رو شروع کنم ولی از آینده احتمالیم میترسم. ترسم به خاطر سختیاش نیست، به خاطر مبهم بودنشه. اینکه باید از این مملکت برم یا نرم؟ اگر اون پولی که من انتظار دارم از کارم درنیاد تکلیف من و مسیرم و رفتنم چی میشه؟ اصن برفرض از این مملکت رفتم...تا کجا میتونم اونور دووم بیارم و بمونم؟ چرا انقدر انتخاب ها بین بد و بدتر ان؟ چرا حق انتخاب ها بین دو چیز خوب نیست؟