نامشخص [متفرقه] شنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۲، ۰۳:۵۹ ق.ظ مهدی زبیدی ۰ نظر

و باز هم بگو، تکلیف من چه میشود؟ وقتی که ذره شدن ترجیحم بود به یک دفعه نیست شدن. هر ضربه ای که زده شد بر این کالبد مریض، تبدیل شد به دلیلی برای بودنم. من که در اعماق تاریکی، نور خیال کردم و در اوج تلخی، شیرینی را، اما در نهایت چیزی که نصیبم شد، روح بودن بود، که در بین جماعتی پر هیاهو، همچنان تنها ترینم. هرچند که نادانیم بر مسیر خویش، یک نادان توانمند که باید تصمیم بگیرد ولی آیا این من هستم که راه مشخص میکند؟ من کسی نیستم جز یک قلم، قلمی که داستانی روایت میکند. حرکاتم از آن خودم نیست، صرفا کشیده میشوم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی