...

نامشخص [حس های گاه و بی گاه] سه شنبه, ۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۱۲ ق.ظ مهدی زبیدی ۰ نظر

رها کن، بریز دور، هیچ نمیشود.
نه یادش میماند نه تو زجر میکشی...زجر را به چه باید تفسیر کرد؟ هر چه که باشد کمتر خواهد شد
تو میمانی و تو، مگر تا کنون غیر از این بوده؟ تلاش بر چه بود و چه شد... کجا ایستادم؟ نمیدانم. شاید حتی نمیخواهم بهش فکر کنم...
درون این حسرت، چرخه ای به عمق است، میچرخم و میچرخم و غرق میشوم
اما روزی همه چیز سیاه میشود...آن روز، تازه میتوانم آرام گیرم...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی