تا وقتی فریاد نزنی نمیفهمن داشتی چه چیزی رو تحمل میکردی. خفه شدن و خفه شدن، ترجیح افرادیه که دورتن، اینکه خفه شی و مهربون باشی
به دعوت رفیق عزیزم، میخواستم برای چالش من دیگر در جهان موازی بنویسم.
شاید تا قبل از این ترجیحم سکوت بود، چیزی نگم و بذارم بگذره. اما دارم به جایی میرسم که مهم نباشه برام و بگم.
با بند کفشی که در دستش بود به اطراف خود نگاهی انداخت، من کجام؟ کفش هایم کو؟ چرا پاهایم زخم شدند؟
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند.
که ره تاریک و لغزان است.
اون لحظه ای که میفهمی راه درست چیه، اما گرفتنش جرئت میخواد، اون لحظه ست که تصمیم میگیری ساخته بشی.
خیلی وقت ها پیش میاد، احساساتی برات بوجود میان که دوست داری به اشتراک بذاری.تصمیماتی که میگیری، پیشرفتی که میکنی، کاری که آرزو داری انجام بدی، یا شاید حس بدی که جلوی انجام یه کاری رو میگیره. وبلاگ بهترین جا برای تخلیه این حسه...
آخرین مطالب
دسته بندی مطالب
پیوند های روزانه
خلاصه آمار
- :
- :
- :
- :
- :